شاید بتوان بحران مالی سال 2008 را مبدا پیدایش روشهای تامین مالی جمعی(Crowd funding) دانست. در آن برهه زمانی بانکها به دلیل استقراض بیش از حد، سرمایه گذاری مخاطره آمیز، قصور موسسات رتبه بندی اعتباری و انعطاف پذیری در نرخ بهره به منظور رونق بخشیدن به بازار وام های رهنی، با ریسک نکول به شدت بالایی مواجه شده بودند و همین مسئله برای آنان دردسرساز شد.
بعد از این بحران مالی ، تمایل بانک ها نسبت به اعطای وام به صاحبان کسب و کارهای خرد و کارآفرینانی که توانایی ارائه وثیقه های سنگین نداشتند، کاهش یافت. همین موضوع باعث شد که صاحبان کسب و کار های کوچک و متوسط تصمیم به اتخاذ تدابیر جایگزین برای تامین سرمایه موردنیاز خود بگیرند.
یکی از این تدابیر، تامین مالی جمعی (crowd Funding) بود. تأمین مالی جمعی، مجموعه ای از فرصت های سرمایه گذاری در قالب ایده یا پروژه است که توسط کارآفرینان معرفی شده و از عموم مردم درخواست می شود تا برای تأمین مالی مشارکت کنند. در طرف دیگر، جمعیتی از مردم علاقمند به سرمایه گذاری هستند که با نظام ارزیابی مبتنی بر خِرد جمعی، ضمن تبادل آرا و ارزیابی میزان ریسک و سود هر یک از فرصتها، به رتبه بندی و اولویت گذاری آنها می پردازند. در نهایت، پروژه هایی که با اقبال عموم مواجه و مبلغ مورد نیاز برای سرمایه گذاری در آنها جمع آوری شده باشد، شروع می شوند و این چرخه رتبهبندی و مشارکت تا زمانی تکرار میشود که طرحهای منتخب به هدف تأمین بودجه کامل رسیده و از فهرست فرصتهای سرمایهگذاری خارج شوند. سامانه های تأمین مالی جمعی در دنیا مبتنی بر چهار مدل “اهدا”، “پاداش”، “قرض الحسنه فرد به فرد” و “مشارکت در سهام” فعالیت می کنند که البته این سامانه ها در تعریف پروژه ها، شرایط دریافت مبالغ سرمایه گذاری شده، میزان کارمزد و… با یکدیگر متفاوتند.
استفاده از روش های تامین مالی جمعی منحصر به سال های اخیر نمی شود و قدمت به مراتب طولانی تری دارد؛ سنت حسنه گلریزان که در کشور ما اجرا می شود نمونه ای از روش تامین مالی جمعی با مدل اهدا است. مشارکت مردم در تعاونی ها و صندوق های قرض الحسنه و همچنین جمع آوری هزینه های درمان بیماران تنگدست، مشارکت در بازسازی عتبات و مشارکت در تامین هزینه های هیأت مذهبی و… همگی نشان دهنده وجود فرهنگ تأمین مالی جمعی در ایران است. در مدل های جدیدتر تامین مالی جمعی دایره مخاطبین گسترده تر شده و از سطح خانواده، دوستان، معتمدین و شرکای فرد سرمایه پذیر فراتر می رود و البته پیشرفت بسترهای اینترنتی نیز در افزایش سرمایه گذاران بالقوه تاثیر فراوانی داشته است.
امروزه اهمیت بنگاه های کوچک و متوسط به عنوان رکن مهمی از زیست بوم اقتصادی هر کشور بر کسی پوشیده نیست چراکه بیش از 90 درصد از بنگاه های اقتصادی جهان را بنگاه های کوچک و متوسط تشکیل می دهند. به عنوان نمونه تقریبا 19 میلیون واحد (معادل 99.8 درصد کسب و کارهای موجود) در اتحادیه اروپا را کسب و کارهای کوچک و متوسط تشکیل می دهند در حالی که در امریکا بالغ بر 99 درصد و در ژاپن رقم مشابهی ملاحظه می شود.
این بخش برای اقتصادهای در حال گذار کشورهای در حال توسعه، بسیار مهم و ضروری است. در هند 95 درصد واحدهای صنعتی، صنایع کوچکی هستند که 40 درصد تولید را بر عهده دارند و 35 درصد صادرات نیز مربوط به بخش صنایع کوچک است، پس تامین مالی جمعی به عنوان مهمترین روش تامین مالی کسب و کارهای کوچک و متوسط باید جایگاه ویژه ای در حکمرانی اقتصادی کشورها داشته باشد.
در بسیاری از اقتصادهای پیشرفته جهان این اهمیت به خوبی مشاهده شده و سیاست گذاری های لازم برای رونق کسب و کار های کوچک و متوسط انجام شده است و مردم نیز به خوبی از روش های تامین مالی جمعی استقبال کرده اند.
در کشور ما نیز صنایع کوچک و متوسط بیش از 94 درصد کل صنایع کشور را تشکیل می دهند، از طرفی همواره ساز و کارهای پیچیده دریافت وام و تسهیلات، سنگ بزرگی پیش پای صاحبان کسب و کارهای کوچک و متوسط و کارآفرینان بوده است. با این اوصاف به نظر می رسد لازم است برای پشتیبانی از تولید، به جای تمرکز و صرف هزینه های متعدد برای تسهیل روندهای وامدهی، بر گسترش روش های تامین مالی جمعی متمرکز شد. تامین مالی جمعی مزایای بسیاری برای رشد و توسعه بنگاه های کوچک و متوسط دارد و در این نوشتار مزایای تامین مالی جمعی برای دو دسته از ذی نفعان را بررسی می کنیم: 1.کارآفرینان 2. دولت ها و نهادهای عمومی.
سهولت و سرعت در تامین منابع
در روش های سنتی جهت تامین سرمایه مورد نیاز باید به سراغ بانک ها و … رفت و برای اخذ وام اقدام کرد در حالی که در تامین مالی جمعی، نقش بانک حذف می گردد و منابع مالی مورد نیاز بدون واسطه از حامیان جمع آوری می شود. استفاده از ظرفیت بسترهای اینترنتی و تمرکز بر عملکرد ویروسی شبکه ها و بازارهای اجتماعی میتواند تعداد زیادی از سرمایه گذاران با هر توان مالی را در یک دوره زمانی نسبتاً کوتاه بسیج کند.
به گزارش CB INSIGHT (پایگاه دادهای درباره کسب و کارها و سرمایهگذاریهای مختلف)، علت شکست کسب و کارهای نوپا در 42 درصد مواقع عدم وجود تقاضای مناسب برای محصول یا خدمت آن کسب و کار بوده است. بسترهای تامین مالی جمعی این امکان را برای صاحبان کسب و کارها فراهم می کنند که پیش از ساخت محصول، ایده و محصول خود را ارزیابی کرده و نیاز بازار را مورد سنجش قرار دهند و با توجه به بازخوردهای سرمایه گذاران ایده خود را بازبینی کنند.
در خلال تامین مالی جمعی امکان پیش فروش محصول یا خدمت نیز فراهم می شود و بدین ترتیب مشکل سرمایه در گردش کارآفرینان حل می شود و از آنجا که یک برآورد نسبی برای تعداد محصول مورد نیاز به دست می آید، خرید مواد اولیه نیز به میزان کافی خواهد بود و صاحب کسب و کار نیازی به انبار کردن مواد اولیه و محصول نهایی پیدا نخواهد کرد.
یک راه برای فراهم کردن منابع مالی پروژه های ملی این است که دولت پول لازم را از محل بودجه عمرانی در اختیار پروژه بگذارد و در کشور ما که به اقتصاد دولتی عادت کرده، این مسیر مرسومترین راه تأمین مالی پروژهها می باشد و اگر درآمدهای مورد انتظار دولت تحقق پیدا نکند، بودجه عمرانی دولت تأمین نمیشود و این پروژه ها متوقف می شوند.
مشکل دیگر ساز و کارهای ناکارآمد و تشکیلات لَخت دولتی است که هزینه اجرای پروژه ها را چند برابر میکند و زمان احداث پروژه را طولانی و پروژه را در عمل فاقد توجیه اقتصادی میکند.
این در حالی است که اگر طرح های پروژه های عمرانی یا طرح های کلان تولیدی در بسترهای تامین مالی جمعی به عموم مردم ارائه شود، حتما مورد استقبال قرار خواهد گرفت. وابسته کردن پروژه های ملی به منابع مردمی نه تنها دسترسی به منابع مالی نامحدود مردمی را فراهم میسازد بلکه مردم را در سود پروژه ها شریک کرده و زمینه ساز مشارکت عمومی در همه عرصه های اجتماع خواهد شد و این به معنای تمام و کمال ایجاد سرمایه اجتماعی برای حکومت خواهد بود.
به واسطه دخیل کردن مردم در پروژه و وجود روحیه مطالبه گری در عامه مردم، هزینه سوء مدیریت برای متولیان افزایش یافته و ریسک های ناشی از مدیریت مسئولیت گریز کاهش می یابد و به عبارتی مدیریت صحیح پروژه تضمین می شود. همچنین تامین مالی پروژه در مدت زمان خیلی کوتاهتری به نسبت تامین مالی قطره چکانی دولتی انجام خواهدشد که همه این موارد باعث کوتاهتر شدن مدت زمان به ثمر رسیدن پروژه ها می شود.
بسترهای تأمین مالی جمعی با فراهم کردن هزینههای اجرای پروژه های عمرانی، تولیدی و… از محل منابع مردمی، نگرانی دولت و نهادهای عمومی را بابت تأمین مالی طرحها برطرف میکند و این موقعیت را برای دولت فراهم میسازد تا درآمد خود را برای کارهای مهمتری استفاده کند و به جای اجرای پروژه های متعدد، به ایفای نقش اصلی هدایت گری و سیاست گذاری خودش بپردازد. امروزه استفاده از مکانیزم تامین مالی جمعی و طرح های مشارکت عمومی به یکی از رویه های ثابت کشورهای پیشرفته تبدیل شده است.
بسیاری از پروژه ها وجود دارند که برای دولت از نظر اقتصادی اولویت ندارند و به همین دلیل تا حد امکان به تعویق میافتند؛ اما همواره خیرین و نیکوکارانی وجود دارند که به مشارکت در تامین هزینه های این پروژه ها علاقه دارند، پروژه هایی از قبیل ساخت مدرسه، بیمارستان، مسجد، حوزه علمیه، مراکز تفریحی کودکان، کارگاه هایی جهت اشتغال زنان سرپرست خانوار و… . ایجاد بستر شفاف تامین مالی جمعی برای این قبیل پروژه ها مشارکت افراد زیادی را در پی خواهدداشت و هم روحیه نیکوکاری در جهت کمک به هموطن را تقویت م یکند و هم تا حد قابل توجهی باعث پیشرفت پروژه های معوق عمومی خواهد شد.
با توجه به بررسی های موجود به نظر می رسد تمرکز بر ایجاد بسترهای تامین مالی جمعی در سطح کلان و خرد در درجه اول موجب پشتیبانی از تولید ملی بوده و باعث حمایت از تولیدکنندگان و کارآفرینانی است که به دلیل عدم دسترسی به تسهیلات بانکی از تکاپو افتاده اند. در درجه دوم نیز کارکرد تنظیمی دارد و از ورود نقدینگی موجود در جامعه به بخش های سوداگرانه جلوگیری خواهدکرد و در عوض موتور تولید را به حرکت در خواهد آورد.
این مزیت مهم در میان مدت حرکتی است در جهت مردمی شدن اقتصاد که بر اساس آن مشارکت و حضور مردم در اقتصاد افزایش یافته و با افزایش حضور موثر مردم در اقتصاد ملی، آسیب پذیری آن کاهش می یابد.
تست