آموزش بخش سازنده فرهنگ و سبک زندگی در جامعه است. کشورهای پیشرو در رشد کسب و کارها علاوه بر سرمایهگذاری در محیط کسب و کار، به برنامهریزی مناسب آموزشی جهت توسعه ویژگیهای مدیریتی و کارآفرینی نیز پرداختهاند. ضعف بزرگ در ایران، عدم توجه به مولفههای تربیت شخصیت کارآفرین در برنامهریزی آموزشی است، در ادامه این متن به دو مولفه اصلی در شخصیت کارآفرین اشاره شدهاست.
یک مولفه مهم در شخصیت کارآفرین، نوآوری میباشد به عبارتی شروع کارآفرینی با ایدههای نو است. نقطه مقابل نوآوری و ایده پردازی، تئوری زدگی میباشد. نوآوری حاصل پرورش مهارتی و درگیری با مسائل، لکن تئوری زدگی در نتیجه حافظه پروری است. رشد نوآوری در شخصیت دانش آموزان در پی حضور در کلاسهای تئوری در ساعاتی از روز و انجام تکالیف و به خاطر سپردن برای امتحان حاصل نمیشود، لازم است محیط آموزشی از محدوده کلاس فراتر رود. دانش آموز یاد بگیرد نسبت به مسائل اطرافش تفکر کند، عمیق بشود و به دنبال یافتن پاسخ برای آنها باشد.
سیستم آموزشی در ایران بطوری است، که حتی ذهنهای خلاق را هم محصور در اتاق های مدرسه میکند. اتاقهایی که در آن به جای پرورش خلاقیت، به سرکوب آن پرداخته میشود و نوآوریها در حد ابداع روشهای جدید تستزنی است.
نکته دیگر فرهنگ اجتناب از ریسک و حرکت در حاشیه امن است. لازمه دنبال ایدههای نو و خلاقیت بودن، ریسکپذیری است. البته ریسکپذیری نه به معنای بیمحابا به آب زدن و حرکت احساسی بلکه به معنای غلبه بر شک و تردیدهایی است که حتی پس از بررسی جوانب مختلف در ایدههای نو وجود دارند.
معلمین و کادر آموزشی خود پرورشیافته همین سیستم آموزشی و افرادی ریسکگریز و استخدام شده هستند. تربیت شخصیت کارآفرین، معلم کارآفرین میخواهد. علاوه بر آن مسئلهی اجتناب از ریسک و فضیلت کارمندی و داشتن حقوق ثابت امری کاملا پذیرفته شده در جامعه است. نتیجه این ارزشهای غلط، فشار به افراد نوآور برای ادامه ندادن ایده ها و گرایش هر چه بیشتر به کارمندی است.
داده های مرکز آمار [tsd.cbi.ir]
منحنی آبی رنگ نمایانگر تعداد دانشجویان آموزشگاه های غیر دولتی و منحنی قرمز رنگ دانشحویان مراکز دولتی، از سال 1357 تا سال 1393 میباشد. یک سیر اکیدا صعودی در تعداد افراد علمآموز رخ داده است. افزایش مخارج دولت در سواد آموزی طبعا باید نتیجهای به دنبال داشته باشد.
منحنی دوم تعداد جوازهای کسب و کار صادر شده است. پس از یک دوره رونق، از سال 85 سیر نزولی ایجاد کسب و کار را در کشور مشاهده میکنیم. این در حالیست که در فاصله سال 85 تا 89 دوره حمایتهای بسیار از کسب وکارها و وامهای اشتغال بوده است. نکته مهم این که در عین افزایش سواد آکادمیک، تواناییهای کارآفرینی و ایدههای کسبوکار پرورش پیدا نکرده است. به عبارتی عدم بهرهوری در سرمایهگذاریهای دولت در بخش آموزش را نشان میدهد.
رونق در اقتصاد کشور، رونق در فعالیت های شهروندان را لازم دارد. فرهنگ کارآفرینی باید نهادینه شود. لازمه فرهنگسازی، برنامهریزی از دوران کودکی است. برنامهریزی آموزشی باید به گونهای باشد که هم مولفههای شخصیتی کارآفرین را پرورش دهد و همچنین کارآفرینی را تبدیل به یک ارزش در جامعه بکند.
تست