ایران در چند دهه حیات اقتصادی، نوسانات اقتصادی متفاوتی را تجربه کرده است، هر از چند گاهی هم خبر از موج جدیدنوسانی به میان میآید. طبق آمار دهه نود بیشترین گرانی دلار در شش دهه اخیر را داشت هاست.
این آمار و ارقام ما را به این فکر میاندازد که چرا؟ برای این امر دلایل مختلفی به نظر میرسد که فقط در خارج کشور خلاصه نمیشوند، بلکه باید به دقت داخل کشور را هم رصد کنیم تا به علتهای اصلی این بحران برسیم
جمهوری اسلامی ایران چهار دهه است که با تحریم ظالمانه دست به گریبان است، تحریمهایی که میخواهند ایران را شعب ابیطالب کنند و به این خاطر ایران فرصت فروش خارجی محصولات خود و انتقال ارز آن به داخل را ندارد. همچنین پولهایی هم که در خارج مرزهاست بلوکه شده و عملا غیرقابل دسترساند، دیگر اینکه تحریم، ترس و امتناع شرکتهای خارجی در همکاری با ایران را به دنبال داشت که تامین مایحتاج ایران از خارج کشور را با هزینههای مضاعف همراه کرده است.
با شیوع کرونا و بسته شدن مرزها مشکل دوچندان شد. در صدر اسلام هم با آن شرایط سختی که برای مسلمین به وقوع پیوست با مقاومتی که نشان دادند، سرانجام برنده اصلی مسلمانان بودند و وعده الهی «حزب الله هم الغالبون» تجلی پیدا کرد.
شرایط بحرانی مدیریت بحران میطلبد؛ اما انگار هنوز مدیریت بحرانی شکل نگرفته است تا جلوی ریخت و پاش ارزی و تامین ارز لازم را برعهده گیرد. در این برهههای حساس اختصاص ارز رانتی و دامن زدن به نوسانات که مشوّق مردم به سرمایهگذاری در آن است، همچنین واردات هر کالای ریز و درشتی از خارج کشور که بار ارزی را تحمیل میکند و عدم حمایت از تولید داخل به ویژه صنایع تبدیلی و دانش بنیان که ما را بینیاز از خارج خواهد کرد و حتی خود ارزآوری به همراه دارد، کار غلطی است. دراین باره بهتر است نیم نگاهی به پیشینه رشد و شکوفایی اقتصادی کشورهای ژاپن و چین بیندازیم که با تکیه بر توان داخلی و فناوریهای نوین و البته تحمل سختی های این مسیر توانستند بدون تکیه به غرب راه رشد را طی کنند و جز ده اقتصاد برتر دنیا شوند.
ایرانیان در کنار فرهنگهای پسندیدهای که دارند، فرهنگهای غلطی را هم گاهی به نمایش می گذارند؛ مثلا وقتی نمودار قیمت ارز رو به بالا باشد به سرعت صف خرید دلار جلوی صرافیها ظاهر و هیجانات بر رفتار معامله گران حاکم میشود، برعکس آن هم وقتی قیمت در شیب نزول قرار گیرد، صفهای فروش پدیدار شده و این خود بر نوسان قیمت ارز اثرگذار است.
دود این عطش خرید و فروش هیجانی و کاذب در اصل به چشم همه مردم میرود، چون نوسان ارز نوسان کل اقتصاد را در پی دارد. چند سال قبل در ترکیه بر اثر نوسانات دلار مردم به خیابانها آمدند، اما نه برای خرید ارز بلکه برای آتش زدن و زیر پا گذاشتن دلار و حمایت از پول ملی خودشان که این پشت کردن به دلار باعث شد التهاب آن در بازار ترکیه در آن زمان فروکش کند.
دلالیها و سوداگریهایی که در بازار میشود قیمتها را به شدت متاثر میکند؛ شایسته است که دستگاههای نظارتی به این امر ورود کنند، چون این دلالان که قدرتمند هم هستند با دستکاریهای مصنوعی در بازار و جوسازی با قیمتها بازی میکنند. بنگاهداری بانکها و ورود آنها به عرصه معاملات اقتصادی و سوداگری یکی از این موارد است که با ورود سیل نقدینگی در دست آنها در یک بازار آنها تبدیل به بازیگر و بازیگردان آن بازار میشوند و تعیین قیمت با میل آنها صورت میگیرد.
مورد دیگر فرهنگ مصرف گرایی است که متاسفانه روبه رشد است؛ استفاده از برندهای وارداتی و معروف و کالاهای خارجی که تولید داخل هم دارند و یا مسافرت خارجی به جای سفر داخلی باعث تحمیل بار ارزی میشود و تقاضا را در بازار بالا میبرد. اقتصاد کشور مثل چرخهای است که اگر پول در داخل آن خرج شود در آن چرخش میکند و از جیبی به جیب دیگر میرود؛ اما اگر از چرخه اقتصادی کشور بیرون رود از جیب همه رفته و از چرخه خارج خواهد شد.
در آخر هم میتوان به فرهنگ ذخیرهسازی بین مردم اشاره کرد. از گذشته به دلیل قحطیها و مشکلاتی که در تاریخ بر ایرانیان تحمیل شده است؛ تمایل به انبار کردن و ذخیره کردن آنچه دارند به وجود آمده است. در بحث ارزی خرید و ذخیره کردن یا به قولی پنهان کردن ارز توسط نهادهای حقیقی و حقوقی آسیب رسان به بازار ارز است به جای اینکه از این ارزها در سرمایهگذاری و فعالیت مولد استفاده شود.
تست