اولین نشست از سری سلسله نشست های راهبردی با محوریت شعار سال با سخنرانی دکترحسن سبحانی
علم اقتصاد و مکاتب اقتصادی در مفهومی از غرب متولد شده بنابراین لازمه درک و الگو برداری از آن شناخت خاستگاه آن یعنی اروپای غربی است.
اگر بخواهیم جغرافیای غرب را ترسیم کنیم باید نوک پرگاری را در مرکز شهر پاریس قرار داد و به شعاع ۵۰۰ مایل یک دایره ترسیم کرد. مناطقی که در این دایره قرار دارند غرب مدنظر ما و کشورهایی را مشخص می کند که خواستگاه مکاتب اقتصادی است.
۱- حضور نژاد سفید و ذهنیت برتری از دیگر نژادها و وحشی دانستن و بربریت قائل شدن برای نژاد های دیگر
۲- فلسفه روشنگری
۳- دین مسیحیت
اگر رنسانس را بررسی کنیم با آغاز این دوره از نظر اقتصادی با طبقاتی قوی و با نفوذ که سرمایه دار نامیده شدند در مقابل طبقات فئودال ظهور و بروز پیدا کردند و این طبقه دستگاه عظیم کاتولیک را به تدریج با تحولاتی که در زمینه های دیگر به وجود آمد به چالش کشیدند زمانی که رنسانس اتفاق افتاد این تغییرات در سبک زندگی یعنی به وجود آمدن طبقات بورژوا در کنار اتفاقاتی که افرادی مثل مارتین لوتر و جان کالوین از حیث قرائتی که از دین حضرت مسیح (ع) داشتند و پروتستانیست را معرفی کردند و بعدها در کنار تحولاتی که در علوم و فنون به وجود آمد و انقلاب صنعتی را ایجاد کرد به تدریج سرمایه داری تجاری را مبدل به سرمایه داری صنعتی کرد در کنار کشف قاره آمریکا توسط اروپایی ها و تلاش برای انتقال امکانات اقتصادی اروپا به آمریکا و ساخت کشتی های بزرگ و به وجود آمدن علم اقیانوسشناسی، هواشناسی و از این قبیل علوم؛ اروپایی ها را به مدد و پشتیبانی نیروی دریایی به عنوان تجارت و با انگیزه سفید پوستی که باید همه عالم را نجات بدهند به تمام دنیا گسیل داشت.
از سال ۱۶۵۰ به بعد با تغییرات دینی، علمی و تکنولوژیکی، فلسفی متاثر از رنسانس رونق اقتصادی رخ داد و با استفاده از نیروی دریایی و کشتی های تجاری؛ اروپائیان در کشور های دیگر نفوذ کرده و بسیاری از کشورها را تحت الحمایه خود کردن به طوریکه در غرب وزارت مستعمرات تشکیل شده بود.
بعدها متحول از این شرایط و صنعتی شدن؛ اروپاییان به تجارت صنعتی در سطح جهان پرداختند و منابع را از سراسر دنیا به اروپا منتقل می کردند و کالاهای خودشان را به هر جایی که لازم بود می بردند و بدیهی است که کالای صنعتی امکان رقابت از کشورهایی که این محصولات به آن صادر میشد باقی نمیگذاشت بنابراین کشورهای وابسته و مستعمره از نظر صنعتی از درون خودشان شکستند و ضعیف بار آمدند یا جلوی پیشرفت آنها توسط مستعمران گرفته شد.
اروپای غربی به محل انباشت ثروت و طلا و نقره تا مدت زیادی تبدیل شد کشف قاره آمریکا هم در واقع کمک به انتقال این فلزات و جواهرات به سمت اروپا کرد و انگلیسی ها را به سمت آمریکا کشاند آمریکای قدیم هم عاملی برای رشد اروپا شد.
با شکلگیری تولید مستمر و انبوه درآمد و بالا رفتن درآمد سرانه همچنین با دانش، نگاه آباد کردن سراسر دنیا، تسلط بر طبیعت به کمک تکنولوژی، با به دست آوردن نهادههای تولید ؛ تولید را افزایش دادن و غلبه بر کمیابی، انسان غربی متوجه شد که می تواند بر محدودیت هایش غلبه کند. البته نظام دینی پروتستانیست نیز سرمایه داری و تولید رو محترم می شمرد به طوریکه آیین پروتستان پیشگام نظام سرمایه داری تلقی می شود.
با بررسی اتفاقات و تحلیل و بررسی آن توسط دانشمندان علم و مکاتب اقتصادی نوین شکل گرفت. مکاتبی که دیدگاههای خودشان را از عرصه های زندگی اقتصادی و اجتماعی چندین قرنه مردم اروپای غربی گرفتند.
تست